سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمد کیخسروی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : مربع ترکیب

از دور می‌دیـدم عـمـویـم را که تـنـها            مانده است بین لشگری از نیـزه زن‌ها
آمـوخـتـم از قـاسـم و لـحـن سـخـن‌هـا            بـایـد فـدائـیـش شـونـد ابـن الحـسـن‌هـا


در فـکـر بـودم ناگـهـان افـتاد از اسب
پـیـش نـگـاه ایـن و آن افـتـاد از اسـب

گـفـتم که عـمه پا شده گـرد و غـباری            پـیدا نمی‌باشد در این مـیدان سـواری!
حـالا رهـایـم کـن بـرای جـان نـثـاری            من الـتـمـاست می‌کـنـم با گریه زاری

تا راهـی مـیـدان شـوم پـیـش عـمـویـم
باید فـقـط من جان دهم پیـش عـمـویـم

در نـیـزه و شـمـشـیـر بـودی بـنـد آمد            تـا کـه نـفــس‌هـای تـو آمــد بـنـد؛ آمـد
ما گـریـه می‌کـردیم و با لـبـخـنـد آمـد            بـــا نـیـت دزدیـــدن ســر بــنـــد آمـــد

ولگـردها را دور جسمت چونکه دیدم
خونم به جوش آمد عمو؛ سویت دویدم

وقـتی رسیـدم بـی‌حـیـا بـالاسـرت بود            با نیزه‌ای صیقل شده دور و برت بود
در فکـر داخـل کـردنش بین پرت بود            پایش گـمانم گوشه‌ای از پـیکـرت بود

شمـشـیر او دست مـرا انـداخت از جا
من را در آغوش شما انداخت آنجا(بابا)

نقد و بررسی